نویسنده: Anthony Ferrier
مترجم: شیرین امینیان
اندیشه جمعسپاری برای مدتی مورد استفاده قرار گرفت اما چنانکه باید نتایج مطلوب را در توجیه ادامه سرمایهگذاری در این زمینه از خود بروز نداد.
اما اکنون سوال اینجا است که تغییرات لازم برای ایجاد ارزش تجاری مطلوب چیست؟ این موضوعات موانع آشنایی است بر سر راه کسانی که در صنعت نوآوری مشغول هستند.
برای مثال چه بسیار طرحهای جمعسپارانهای هستند که با وجود نتایج چشمگیرشان باز از جانب مدیران دیگر مورد اقبال قرار نمیگیرند چرا که به دلایل مختلف از مشارکت دادن دیگران هراس دارند و در همین کجسلیقگیها چشمه خلاقیت بسیاری میخشکد و کارمندان را به این نتیجه میرساند که انگار بین آنان که خوشفکرند با آنانی که نیستند تفاوتی نیست! در واقع وجه تمایز بین مدیران موفق و ناکام در همین اهمیت به نوآوری و مشارکت ایدههای دیگر است.در واقع به زبان آمار و ارقام، طیف وسیعی از نیروهای خلاق در گیر و دار این بیمهریها از چرخه سودآوری و افزایش راندمان سازمان حذف میشوند.
البته جمعسپاریهای زودبازده با وجود نقش مثبتی که در بهبود شرایط ساختاری یک سازمان دارد میتواند در بخشهای مدیریتی ایجاد چالش کند.به بیان دیگر، چالش اساسی هنگام عملیاتی شدن ایدهها رخ میدهد وگرنه همه چیز روی کاغذ شرایط ایدهآل را متصور است. به بیانی تجربی، جمعسپاریها قابلیت تبدیل به ساز و کار طولانیمدت را ندارد و صرفا محدود به دورهای کوتاه میشود.
چالش مهم دیگر را میتوان در بروز محدودیتهایی جستوجو کرد که هنگام عملیاتی شدن یک ایده تبلور مییابد؛ درست زمانی به هر دلیلی از سوی کارفرما فشار وارد میشود که محدودیت زمانی و مالی وجود دارد و پروژه هر چه سریعتر باید اتمام پذیرد؛ در این حالت حتی اگر کارمندان از تخصص و دقت بالایی هم برخوردار باشند باز هم نمیتوانیم منتظر نتیجه درخوری در آخر باشیم.
مدیرانی که مبادرت به جمعسپاری میکنند باید متوجه یکسری از موارد باشند که میتواند سودآوری سرمایهگذاریشان را تضمین کند:
امروزه نوآوری نهتنها در سطح بنگاه بلکه به شکلی فزاینده بهعنوان منشأ رشد اقتصاد ملی اهمیت یافته است. نوآوری در حال تبدیل به یک مولفه کلیدی در سیاستگذاری اقتصادی است که به آن موتور اقتصاد مدرن میگویند و ایدهها و دانش را به کالا و خدمت تبدیل میکند. از دهه 90 میلادی به بعد بحث دانش موجب ظهور اقتصاد دانشبنیان به جای اقتصاد صنعتی شد و ایجاد پیوسته دانش و نوآوری بهعنوان یکی از راههای دستیابی به مزیت رقابتی پایدار مطرح شد. مزیت رقابتی حتی در سالهای رکود اقتصادی نیز پاسخگوی نیاز سازمانها است که برای مثال میتوان به عرضه محصول نوآورانه آیپاد توسط شرکت اپل در رکود اقتصادی 2001 اشاره کرد. اهمیت نوآوری در سالهای اخیر به جایی رسیده است که برخی صاحبنظران عدم استفاده از نوآوری را معادل مرگ سازمانها قلمداد میکنند؛ بهخصوص در برخی صنایع مانند مخابرات و ارتباطات نوآوری از یک مزیت به یک الزام تبدیل شده است.
مثالهای بسیاری از شکست برنامههای نوآوری در سازمانهای بزرگ وجود دارد. در این مقاله نشانههایی کلیدی را که در خطر بودن برنامه نوآوری و امکان شکست آن را نمایان میسازند، بررسی کردهام. در همکاری با انواع شرکتهای مختلف متاسفانه شاهد شکست برنامههای نوآوری در آنها بودهام. در طول زمان توانستم نشانههای نزدیک شدن به شکست را تشخیص دهم و بنابراین لیستی آماده کردهام (هرچند که فراگیر نیست) که امیدوارم به شما کمک کند بتوانید از دامهایی که من در گذشته شاهدشان بودهام، در امان بمانید.
مدیران ارشد در اعمال مسوولیتهای نظارت بر نوآوری در شرکتها چه نقشی
دارند؟ پروفسور جین فیلیپه دچامپس در این مقاله 6 حوزهای را که برای
سازماندهی و تحریک نوآوری ضروری هستند، تعریف میکند. این حوزهها روش
اعمال و حفظ نوآوری توسط سازمان را مقید به شرایطی کرده و به همین دلیل جزو
وظایف اصلی نظارت بر نوآوری تیم مدیریت ارشد هستند.
اگر برای تولید
محصولات یا خدمات جدید رقابت میکنید، شرکت شما لزوما سازمان و سیستم توسعه
محصول جدید را در اختیار دارد. مدیریت، بهعنوان بخشی از این سیستم
مسوولیتهای کارکردی و فرآیند را برای برنامهریزی، طراحی، تولید و معرفی
پیشنهادهای جدید اختصاص میدهد. در برخی شرکتها این فرآیند بسیار خوب و
روان پیش میرود؛ اما در برخی دیگر، به دلیل اینکه منافع کارکردی مختلف
ممکن است در تناقض باشند و حل درگیریها زمانبر باشد، هرج و مرج و بینظمی
به وجود میآید.
اما نوآوری بهطور واضح نسبت به فرآیند توسعه محصول
جدید وسعت بیشتری دارد و کلیه وظایف و فعالیتها را بسط میدهد. همچنین
نوآوری نتایج پربارتری به همراه دارد. مثلا وقتی به ایجاد مدلهای جدید
کسبوکار منجر میشود و پیچیدهتر است، چون ترکیبی از عوامل «سخت» و
«ملایم» را دربرمیگیرد. نوآوری بر مبنای خلاقیت و ایدههای افراد و نظم
سازمانی تیمها که وظایف سازندهای برای اجرایی کردن این ایدهها برعهده
دارند، شکل میگیرد.
سازمانهای نوآور شباهت بسیار زیادی به موجودات زنده و روبهرو رشد و نموی
دارند که در شرایط مختلف با تغییرات سریع خود را با محیط متناسب ساخته و به
رشدشان ادامه میدهند. این رفتار یعنی خود را در معرض تغییرات هر روزه
قرار دادن و سوار شدن بر امواج نوآوری، در واقع نوعی چالش طلبی و به مبارزه
طلبیدن شرایط است تا بتوان از محل حضور در تعاملات به روز بازار، یادگیری و
دانش ایجاد کرده، به طوریکه باعث تغییر و رشد سازمان شود.
سرعت رشد دانش و تکنولوژی در دنیای امروز به نحوی است که دیگر جمع شدن
در یک جلسه سالانه و اندیشیدن به افقهای دور دست و برنامهریزی کردن برای
دستیابی به اهداف 5ساله و 20 ساله را مجالی نیست. امروزه دیگر سازمانهای
پیشرو1 به جای ثبت برنامههای استراتژیک چند ساله به خلق ایدههای روزانه
میپردازند تا از خلال آنها، برای ذینفعانشان بازارهای نوین و نیازهای
جدید ایجاد کنند.
وقتی مساله همکاری درمورد موضوع جدیدی پیش میآید، پنهانکاری و تنش میتواند یک مشارکت خوب را تخریب کند.
در
دورهای که توسعه تکنولوژیک بهطور فزایندهای پیچیده و گران و چرخههای
نوآوری کوتاهتر میشود، برنامه نوآوری باز شرکت کالاهای مصرفی پروکتر اند
گمبل (P&G) به نام «ارتباط + توسعه»، نمونهای عالی از نحوه توسعه
نوآوری توسط دانش خارجی (برونسازمانی) است. این برنامه از زمان شروعش در
سال 2001 بیش از 2000 مشارکت را شکل داده و عامل تولید دهها محصول
نوآورانه و فرآیندهای جدید برای افزایش بهرهوری شرکت بوده است.
در توضیح شاخص جهانی نوآوری (GII) یکی از
معیارهای سنجش این شاخص بحث آموزش و تخصیص بودجه به تحقیق و توسعه در
کشورها است که این هفته به آن میپردازیم. هزینههایی که کشورها صرف آموزش
میکنند، عمر متوسط مدارس، نسبت تعداد دانشآموزان و معلمان و نتایج برنامه
بینالمللی ارزیابی دانشآموزان (PISA) در خواندن، ریاضی و علوم، همه در
سنجش این شاخص تاثیرگذارند.
نوآوری موفق برمبنای آموزش و مهارت به دست
میآید. آنگونه که GII نشان میدهد، افزایش دستاورد آموزشی جوانان در
توانایی نوآوری کشورها و تولید دانش جدید نقش مهمی ایفا میکند؛ اما نباید
تصور کنیم سیستمهای آموزشی موجود لزوما با نیاز به تولید نسل بعدی افراد
نوآور همگام هستند. سیستمهای آموزشی که به طور خاص بر عملکرد آکادمیک
آزمون محور
و تعداد دانشجویان ثبتنامی در موضوعات علمی و تکنولوژیک
متمرکز هستند، لزوما خلاقیت، تفکر انتقادی و مهارتهای ارتباطی مورد نیاز
جوامع نوآور را دراختیار جوانان قرار نمیدهند. به طور خاص، تمرکز ویژه بر
کسب دانش آکادمیک، ممکن است باعث ایجاد مدل آموزشی شود که بهجای تقویت و
تشویق به نوآوری و روحیه کارآفرینی، آن را در نطفه خفه کند. در مقابل،
آموزش دانشگاهی نهتنها باید تضمین کند که جوانان تحصیلات عالی کسب
میکنند، بلکه باید این اطمینان را به وجود آورد که آنها میتوانند این
دانش را در فضاهای مختلف به کار گیرند و مهمتر از همه میتوانند
مهارتهایی مانند نوآوری را که کمتر سنجیده میشود، توسعه دهند. روی آوردن
به تحصیلات عالی دانشگاهی باید با روشهای باکیفیت آموزش و یادگیری که
دامنه تفکر و مهارتهای رفتاری گسترده را ایجاد میکند، ترکیب شود.
بشر همواره زندگی خود را از طریق نوآوری توسعه داده است. از اکتشاف آتش تا
برق، اینترنت و غیره، تفکر جدید همیشه عامل اصلی پیشرفت اجتماعی و رشد
اقتصادی بوده است. بنابراین نوآوری در طول تاریخ یک تلاش بشری بوده است.
نوآوری موفق زمانی رخ میدهد که افراد با مهارتها، تجربه و قابلیتهای
مختلف گرد هم میآیند تا موضوعی را شناسایی یا پیشبینی کنند سپس چالشهای
دیگران را با آن رفع و رجوع کنند. استعداد، مثل سرمایه و تکنولوژی، یک
فاکتور موفقیت کلیدی برای نوآوری است. درنتیجه تقویت استعدادها محرک نوآوری
و رشد خواهد بود.
امروز در میان افراد فعال در حوزه علم و فناوری شاید دیگر نتوان کسی را پیدا کرد که واژه نظام نوآوری به گوشش نخورده باشد؛ و در این میان البته، شاید کمتر کسی را بتوان پیدا کرد که در زمینه نظام ملی نوآوری نظر نداشته نباشد و به نوعی به تحلیل آن نپرداخته باشد.
در این باب دو کتاب فارسی خدمتتان معرفی میشود .
اولی کتابی است به نام نظام نوآوری تالیف دکتر سید مصطفی رضوی از انتشارات دانشگاه تهران است که توصیه میشود چاپ دوم کتاب را خریداری کنید چون مطالبی بر آن اضافه شده است.
دومین کتاب کتابی است به نام مقدمهای بر نظام نوآوری (رویکردی گسترده)به قلم مشترک پریسا ریاحی و سیدسپهر قاضینور از انتشارات مرکز نشر دانشگاهی